فقر «سونامي آسيبهاي اجتماعي» را به دنبال دارد
اما به طور دقيق تر ميتوان به عناصر زير اشاره نمود: — فقر مادي و فرهنگي، بيكاري ، طيف گسترده اي از تضاد طبقاتي در يك اجتماع- به عبارتي هرچه تضاد طبقاتي در يك جامعه كمتر باشد و دهكهاي جامعه به هم نزديك تر باشد آن جامعه كمتر دچار آسيب ميشود. فاصله زياد اقتصادي در يك جامعه باعث ميشود افراد حس كنند از يكديگر فاصله دارند.
هر اندازه كه شبكه تعاملي و ارتباط سالم كمتر شكل بگيرد در نتيجه اعتماد اجتماعي كاهش و زمينه آسيبهاي اجتماعي افزايش پيدا ميكند. فقر و بيكاري مي تواند نقش تعيين كنندهاي در افزايش آسيب هاي اجتماعي داشته باشد به گونه اي كه بسياري از جامعه شناسان از اين دو عامل به عنوان مادر آسيب هاي اجتماعي ياد مي كنند. گفتني است آسيبهاي اجتماعي هويت و ماهيت يك جامعه را مورد هدف قرارمي دهد و آن را مخدوش ميسازد از اين رو اگر درمان نشود هسته جامعه به مرور زمان از بين خواهد رفت به گونهاي كه تنها از آن پوسته ظاهري باقي خواهد ماند. با اين اوصاف درمان آسيب هاي اجتماعي و برطرف كردن عوامل ايجاد كننده آن بايد در اولويت اصلي دولت قرار بگيرد، چرا كه در غير اين صورت بايد شاهد مرگ تدريجي هويت اجتماعي در جامعه باشيم.
طي سال هاي اخير شاهد افزايش برخي از آسيبهاي اجتماعي مانند جرائم خشن و خشونتهايي كه منجر به قتلهاي دلخراش ميشود، قطعه قطعه كردن مقتول،اسيد پاشي و مواردي از اين دست هستيم كه اين خود مي تواند نشان از افزايش فقر و بيكاري در جامعه داشته باشد، چرا كه تحقيقات نشان مي دهد هر گاه افراد بنا به هر دليلي شغلي مناسب نداشته باشند و يا اينكه از نظر اقتصادي در تنگنا قرار داشته باشند با ايجاد كوچك ترين مساله بدترين بازتاب اجتماعي را از خود نشان مي دهند به گونه اي كه در بيشتر موارد شاهد ايجاد دعوا و نزاع هستيم، هر چند در اين مجال بايد يادآور شد كه ريشه اصلي تمام آسيبهاي اجتماعي بيشتر در فقر و بيكاري است به گونه اي كه هرچه ميزان فقر و بيكاري افزايش يابد آمار آسيبهاي اجتماعي نيز بيشترخواهد شد.
**فقر، مادر آسيب هاي اجتماعي
به طور كلي بايد در نظر داشت كه فقر با بسياري مسائل و آسيبهاي اجتماعي از جمله ضعف، تندرستي، افزايش مرگ و مير، بيماري رواني، شكست تحصيلي، جرم و مصرف دارو ارتباط معناداري دارد. از اين رو شايد بتوان گفت كه فقر به طور ذاتي يك مشكل و آسيب است، اما بدين معنا نيست كه تمام افرادي كه زير خط فقر زندگي ميكنند، افرادي نابسامان و مشكلساز براي اجتماع هستند.به عبارت ساده تر فقر زمينه ساز بروز آسيب هاي اجتماعي است اما خود به معني آسيب اجتماعي نيست چرا كه بسياري از افراد فقير در جامعه زندگي مي كنند كه نه تنها آسيبي براي جامعه نيستند بلكه در مقابل تاثيرات مثبتي در پيشبرد اهداف اجتماعي بر عهده دارند. از سوي ديگر بايد يادآور شد كه فقر در هر جامعه اي به عنوان يك مشكل و آسيب شناخته مي شود كه باعث ايجاد كشش و زمينه بروز كجرويها در افراد خواهد شد،اما با اين وجود نمي توان گفت كه تمام افراد فقير مشكلساز هستند، بلكه فقر به عنوان يك آسيب اجتماعي ميتواند بستر بروز بسياري از ناكاميها را فراهم كند.
**افزايش انحرافات اجتماعي در سايه فقر
بديهي است كه بسياري از جامعه شناسان بر اين باور هستند كه ميان فقر وانحرافات اجتماعي ارتباط معناداري وجود دارد تا جايي كه طبق تحقيقات به عمل آمده فقر به عنوان اصلي ترين عامل بروز انحرافات اجتماعي به حساب مي آيد، هرچند تا به امروزاين رابطه به شكل مستقيم و قطعي در ايجاد انحرافات اجتماعي قابل اثبات نيست، با اين همه وجود همبستگي بين آن دو را ميتوان مشاهده نمود. يكي ديگر از دلايل افزايش آسيبهاي اجتماعي را ميتوان در نامعلوم بودن افق زندگي افراد دانست چرا كه تحقيقات ثابت كرده است كه عدم وجودچشم انداز روشن از زندگي موجب شده تا افراد جامعه به ويژه جوانان به سمت انواع آسيبهاي اجتماعي به ويژه اعتياد روي بياورند، بنابراين مي توان اين ادعا را داشت كه فقر عامل مشخص نبودن آينده زندگي افراد است.
**بيكاري عاملي براي بروز انحرافات اجتماعي
آنچه مسلم است بيكاري نيز در افزايش آسيب هاي اجتماعي نقش تعيين كننده اي دارد، چرا كه بيكاري ميتواند باعث بروز انحرافات، جرم و يا فساد در جامعه شود، از اين رو برخي از جامعه شناسان از بيكاري به عنوان عامل اصلي نابودي نظم وجودي و اجتماعي ياد مي كنند كه متاسفانه مي تواند همبستگي، همدلي و همدردي را در جامعه از بين ببرد.از طرف ديگر بايد خاطرنشان كرد كه بسياري از روانشناسان بيكاري را به عنوان يكي از ريشه هاي اصلي بزهكاري و كجروي افراد در جامعه عنوان مي كنند،چرا كه بيكاري باعث مي شود كه فرد براي گذران اوقات خود جذب قهوه خانه ها و يا مراكز تجمع افراد بزهكار شود و به مرور زمان به دام انواع كجروي هاي اجتماعي نيز كشيده شوند.
**كم رنگ شدن نقش والدين
همان گونه كه مي دانيم امروزه بسياري از والدين مجبور به كار طي ساعت هاي طولاني هستند كه اين خود باعث مي شود تا حدودي از فرزندان خود غافل شوند، چرا كه امروزه براي تامين مخارج زندگي در بيشتر موارد پدر و مادر هر دو شاغل هستند كه اين مهم عاملي براي شكاف بين نسلي خواهد شد كه اين خود نقش تاثيرگذاري در افزايش آسيب هاي اجتماعي دارد، چرا كه بايد به خاطر داشت كه بسياري از هنجارها از سوي خانواده به فرزندان آموزش داده مي شود كه در صورت نبود روابط مناسب ميان والدين و فرزندان به طور حتم اين آموزش ها نيز صورت نخواهد گرفت، اين كمرنگ شدن نقش والدين نيز تاثير بسياري در افزايش آسيب هاي اجتماعي دارد.
**نقش اعتياد در افزايش آسيب هاي اجتماعي
پر واضح است كه اعتياد خود نقش بسزايي در افزايش آسيب هاي اجتماعي دارد، چرا كه بنا به اظهار نظر روانشناسان افراد معتاد بسياري از هنجارهاي اجتماعي را به راحتي زيرپا مي گذارند و خود مي توانند عاملي براي افزايش آسيب ها و مشكلات اجتماعي باشند.كم رنگ شدن مسائل و اعتقادات ديني در ميان افراد جامعه نيز براي افزايش آسيب هاي اجتماعي تاثيرگذار است، چرا كه تجربه نشان داده هرگاه افراد بنا به هر دليلي اعتقادات ديني و مذهبي خود را از دست بدهند به راحتي گرايش به ناهنجاري هاي اجتماعي پيدا خواهند كرد از اين رو بايد يادآور شد كه توجه به مسائل ديني به روش درست و منطقي به گونه اي كه جوانان دين گريز نشوند خود مي تواند باعث كاهش آسيب هاي اجتماعي شود.
شايان ذكر است كه نمي توان نقش پررنگ گروه همسالان را نيز در افزايش آسيب هاي اجتماعي ناديده گرفت چرا كه تحقيقات نشان مي دهد تاثير گروه همسالان به مراتب بيشتر و عميق تر از والدين است، چرا كه فرد براي پذيرش و مقبوليت در گروه همسالان به راحتي به هر كاري دست مي زند كه اين خود مي تواند بسيار خطرناك و آسيب زا باشد.در پايان بايد خاطرنشان كرد كه با توجه به شرايط حاكم بر جامعه مي توان اين اخطار را داد كه در صورت عدم پيشگيري و ارائه راهكارهاي مناسب ايجاد سونامي آسيب هاي اجتماعي چندان دور از انتظار نخواهد بود.
منبع: روزنامه آرمان